سایتی در خدمت بهداشت و سلامت روان فرد و جامعه

عوامل روانشناختی در رابطه زوج ها

عوامل روان شناختی در ازدواج

گر چه ممکن است زوج ها مراحل قابل پیش بینی ای را برای ایجاد رابطه در نظر داشته باشند ، با این حال وقایع اجتماعی و استرسورهای مختلف ، آنها را تحت تاثیر قرار می دهند. امروزه نسبت به نسل های گذشته رسوم ازدواج به طور قابل توجهی تغییر کرده است. ازدواج شامل وظایف و نقش هایی است که به لحاظ فرهنگی برای هر عضو زوج ، تعریف و توصیف می شود. در زمان های گذشته ، قواعد ازدواج و وظایف و نقش ها به میزان زیادی به نقش های جنسی وابسته بود. در قرن بیستم نقش های سنتی مردان شامل شوهر ، پدر ، نان آور خانه ، فعال جنسی ، برنامه ریز مالی و تعمیرات خانگی بود. نقش های سنتی زن در همان زمان شامل همسر ، مادر ، مرتب کننده ی خانه ، منفعل جنسی ، مراقبت کننده از فرزندان و خدمت گذار خانه بود (اسپری و کارلسون ، 1991).

فعالیت این گونه ازدواج ها اغلب بر تکامل خانواده و کسب دارایی جهت گذراندن زندگی متمرکز بود. نقش ها با توجه به جنسیت تعریف می شدند و غالبا تعریف آن روشن بود. کمکی که هر فرد برای دسترسی به اهداف ازدواج می کرد بر مدل های نقش سنتی زن و مرد مبتنی بود.

در نسل های گذشته امید به زندگی از آنچه امروزه وجود دارد ، پایین تر بود ، با این حال نرخ طلاق در سطح پایین تری از امروزه بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال مولودزاده

نظریه بالبی و اینزورث درباره دلبستگی انسانی

v    نظریه بالبی و اینزورث درباره دلبستگی انسانی

بالبی
بالبی تصور کرد که کودکان به این علت نمی توانند عشق بورزند که در اوایل زندگی، فرصت ایجاد یک دلبستگی محکم به مادر نماد رااز دست داده اند.

رفتار انسان را تنها از طریق بررسی محیط انطباقی آن، یعنی محیطی بنیادی که این رفتار در آن محیط تکامل یافته است، می توانیم درک کنیم.
در آغاز ، پاسخدهی اجتماعی کودکان تصادفی است (به هر چهره ای لبخند میزنند و با رفتن هر کس، گریه میکنند.)
کودک آدمی،به عنوان محصول تکامل، به بودن در کنار والد یا کسی که از او نقش پذیرفته است، نیازی غریزی دارد.
 مراحل دلبستگی :
1- پاسخدهی نامتمایز به انسان ها ( تولد تا 3 ماهگی):
نوزادان در خلال 2 یا 3 ماهه ابتدایی تولد، انواع پاسخ ها را به افراد از خود نشان میدهند؛ ولی معمولا پاسخ آنها، به صورت روش های مشابهی است.(استثناهایی همچون توانایی نوزاد برای شناسایی صدای مادر وجود دارد.)
نوزادان  درست پس از تولد، دوست دارند که به صداهای انسانی گوش دهند و به صورت انسانها نگاه کنند.
نوزادان در خلال سه هفته اول تولد یا پس از آن، معمولا وقتی دارند به خواب میروند، گاه با چشم بسته لبخند میزنند. این لبخندها هنوز اجتماعی و معطوف به افراد نیستند.
در 5 یا 6 هفتگی، پرشورترین لبخندهای اجتماعی آغاز می شود. از تقریبا یک هفته قبل، نوزاد به صورت ارادی به چهره خیره میشود، انگار که بخواهد آنها را وارسی کند، سپس کاملا لبخند میزند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال مولودزاده

نظریه رشدی-شناختی پیاژه

v نظریه رشدی-شناختی پیاژه

در تحقیقات قبلی پیاژه ، مواردی نظیر رویاها ، اخلاقیات و سایر موضوعات مورد علاقه کودکان  .
در تحقیقات جدید به بعدش ، بر درک کودکان از مفاهیم ریاضی و علمی تاکید داشت .                         مورد بررسی قرار داده است .
پیاژه بر این باور است که :
1.کودکان با سرعت هایی متفاوت، از مراحل او عبور می کنند؛ از همین رو، او اهمیت اندکی برای سنین همبسته با این مراحل قایل است.اما او معتقد است که کودکان این مراحل را در تسلسلی ثابت و غیر قابل تغییر طی می کنند.
2.ضمن بحث در مورد مراحل، به خاطر داشتن دیدگاه کلی پیاژه در مورد طبیعت تغییرات مبتی بر رشد، دارای اهمیت است.
معتقد بود این مراحل به سادگی بیانگر روش های تفکر هستند که به نحو فزاینده ای همه جانبه تر می شوند. کودکان به طور پیوسته محیط خود را کشف ، دستکاری و تلاش می کنند آن را بفهمند، و در این فرایند، به نحو فعالانه ای ساختارهای جدید و پیچیده تری را برای برخورد با محیط در خود به وجود می آورند.
پیاژه گاهی فعالیت های کودکان رااز نظر گرایش های زیستی که در همه موجودات زنده یافت میشود، توصیف میکند. این گرایش ها شامل :
1.درون سازی
[assimilation] > همه ما لازم داریم که در گستره هوشی خود، اطلاعات و اشیاء را در ساختار شناختی خود جذب کنیم : مثل: بزرگسالان از طریق خواندن کتاب ها . نوزاد در سنین بسیار پایین از طریق چنگ زدن .
2.برون سازی
[accommodation] > برخی اشیاء به طور کامل با ساختارهای موجود ما تطبیق نمی کنند، بنابراین ما باید آنها را انطباق دهیم یا ساختارهای خود را عوض کنیم
3.سازمان دادن
[organization]

اگرچه پیاژه این موضوع را که مراحل رشد در کدهای ژنتیکی ما نهفته است باور نداشت و معتقد بود کودکان خودشان این مراحل را می سازند، ولی فرایند سازندگی رااز دیدگاه گرایش های زیستی، مورد توجه قرار داد. او باور ندارد که تفکر کودکان از طریق تدریس بزرگسالان یا حتی تاثیرات محیطی شکل می گیرد. برای رشد، کودکان باید با محیط تعامل کنند و این خود آنها هستند که ساختارهای شناختی جدید را می سازند. بنابراین ، رشد از طریق رسش درونی یا آموزش بیرونی اداره نمیشود، بلکه نوعی فرایند سازندگی فعال است که در آن کودکان از طریق فعالیت های خویش، به نحو فزاینده ای ساختارهای افتراقی و گسترده ای را بنا می گذارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال مولودزاده

کودکان تیزهوش و پراستعداد

مقدمه

مساله شناسایی و آموزش تیزهوشان و با استعدادها، مساله تازه ای نیست و ریشه ای بسیار کهن دارد، بیش از دو هزار سال پیش در یونان باستان، افلاطون این نظریه بود که کودکان تیزهوش، می باید از همان سنین کودکی انتخاب شوند و به آنان آموزش ویژه درباره علوم و فلسفه داده شود، توجه روزافزون جوامع امروز بشری، نسبت به شناسایی و آموزش و پرورش تیزهوشان  و با استعدادها ناشی از تشخیص این نکته است که افراد برجسته میتوانند برای مشکلات اجتماع فردا، راه حلهای منطقی بیندیشند و از بوجود آمدن بحرانهای گوناگون اجتماع و اقتصادی و سیاسی جلوگیری نمایند(سیف نراقی و نادری . 1374 .ص 44). از پدیدارهای  وجودی انسان این است که افرادش باهم تفاوتهایی دارند و میتوان وجود همین تفاوتها را یکی از علتهایی دانست که مطالعه انسان را ضروری می نماید، در زمان های اخیر تفاوتهای فردی مورد توجه بیشتری قرارگرفته زیرا این واقعیت به تجربه ثابت شده که برای انجام دادن هرکاری استعداد و آمادگی ویژه ای لازم است(بنی هاشمی و صفار . 1388 .ص 23).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کمال مولودزاده